اعتمادآنلاین | ثریا بعد از 20 سال زندگی مشترک و در حالی که وضعیت روحی آشفتهای دارد تصمیم گرفته از همسرش جدا شود.
این زن داستان زندگی مشترک و جداییاش را برای
اعتمادآنلاین روایت میکند:
*سالهای زیادی با همسرت زندگی کردی. حالا چرا تصیم به طلاق گرفتهای؟پسر 16 سالهای داشتم که به خاطر ندانمکاری شوهرم جانش را از دست داد. برای همین او را نمیبخشم.
*مگر شوهرت چه کرد که پسرت جانش را از دست داد؟پسر من بیشفعالی داشت و من مدتهای زیادی بود که او را تحت درمان قرار داده بودم. به خاطر شغلی که دارم خیلی زود متوجه این ماجرا شدم. بچههای بیشفعال کنترل هیجان کمتری دارند. من هم سعی داشتم پسرم را با توجه به سنی که داشت از این برهه حساس بیرون بکشم اما شوهرم برای او موتور خرید و پسرم تصادف کرد و او را از دست دادم.
*وقتی شوهرت موتور خرید تو در جریان نبودی؟پسرم چند بار گفته بود موتور میخواهد. من به شوهرم گفتم نباید برایش موتور بخری. هم سن کمی دارد و هم اینکه نمیتواند هیجانش را کنترل کند و او را به سمت نابودی میبرد اما شوهرم دور از چشم من خریده بود.
*چرا وقتی متوجه شدی جلوی موتورسواری پسرت را نگرفتی؟اصلاً نمیدانستم موتور دارد. او برای اینکه من متوجه نشوم موتورش را خانه مادربزرگش میگذاشت. من بعد از کشته شدن پسرم فهمیدم موتور برای خودش بود.
*گفتی به واسطه شغلی که داری متوجه شدی که پسرت بیشفعالی دارد. شغل شما چیست؟من دستیار پزشک هستم. 20 سال است که کار میکنم. بعد از ازدواجم درس خواندم و فوقدیپلم پرستاری گرفتم. از همان موقع هم در یک کلینیک کار میکنم. حضورم در همان کلینیک پیش پزشکان باعث شد که زود متوجه بیشفعالی فرزندم بشوم.
*فکر نمیکنی درخواست طلاق به دلیل سوگی است که تجربه میکنی؟ مطمئن هستی بعد از جدایی پشیمان نمیشوی؟شوهرم در همه این سالها هیچوقت به من توجه نکرده است. وقتی پسرم را که عزیزترین آدم زندگیام بود، با ندانمکاریاش از من گرفت، حاضر نیستم به زندگی با او ادامه بدهم.
برچسبها
دادگاه خانواده
نظرات و دیدگاهها
هیچ نظری برای این خبر ارسال نشده است؛
شما نفر اول باشید.