به گزارش رکنا، اول اردیبهشت ماه 1394 پسر جوانی با مراجعه به کلانتری ۱۶۹ مشیریه به مأموران اعلام می کند که مادرش ساعت 12 شب به بهانه رفتن به بیمارستان از خانه خارج شده ودیگر برنگشته است او نگران و سراسیمه مدام تکرار می کرد که مادر من بیماری قلبی و تنفسی دارد.
با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع فقدان افراد و به دستور شعبه ۱۰۱ دادگاه عمومی و انقلاب ، پرونده برای رسیدگی در اختیار پایگاه ششم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت .
کارآگاهان پایگاه ششم پلیس آگاهی اطلاع مطلع شدند که همسر فقدانی در حدود ۱۰ سال پیش و به علت عارضه قلبی فوت کرده و در حال حاضر وی سرپرستی 3 فرزندش را بر عهده دارد .
در شرایطی که فرزندان فقدانی از هرگونه اختلاف مادرشان با فرد یا افراد دیگر اظهار بی اطلاعی کرده بودند، کارآگاهان به تحقیق از سایر اعضای خانواده فقدانی پرداخته و اطلاع پیدا کردند که از چند ماه پیش یکی از بستگان فقدانی بنام علی بابا از او درخواست ازدواج کرده بود.
برادر فقدانی در اظهاراتش به کارآگاهان گفته بود: چند ماه پیش خواهرم به من اعلام کرده بود که یکی از بستگانش به نام علی بابا به او پیشنهاد ازدواج داده ! اما خواهرم به دلیل آنکه این مرد زن و 5 فرزند داشت نپذیرفته بود که با او ازدواج کند، قصد داشتم به سراغ علی بابا بروم، اما خواهرم نمی خواست شخص دیگری از این جریان مطلع شود برای همین به من گفت تا سکوت کنم و راجب اینموضوع با هیچکس صحبت نکنم و واکنشی نشان ندهم.
در نهایت علی بابا توسط ماموران پلیس آگاهی تهران بازداشت شد، او در ابتدا به کارآگاهان پلیس گفته بود که با خانم مفقودی هیچگونه ارتباطی غیر از فامیلی نداشته و شب گم شدندش برای دوختن لباس با او تماس گرفته بود اما هیچ وقت نزد وی نرفته و از او اطلاعی ندارد.
تحقیقات ازعلی بابای 56 ساله ادامه داشت تا اینکه در ادامه رسیدگی به پرونده و در شرایطی که متهم همچنان اصرار بر بیگناهی داشت ، کارآگاهان با انجام اقدامات پلیسی اطمینان پیدا کردند که با وجود ادعای این شخص مبنی بر بی اطلاعی از فقدانی ، وی همچنان اصرار داشته تا با فقدانی ازدواج کند و حتی روز اول اردبیهشت ماه با خودرو شخصی خود به محل زندگی زن ناپدید شده رفته است .
علی بابا که در برابر دلایل بدست آمده چاره ای جز اعتراف و بیان حقیقت نداشت ، سرانجام 10 اردبیهشت ماه لب به اعتراف گشود و به ارتکاب جنایت و
قتل فقدانی اعتراف کرد .
متهم در اظهارات اولیه خود به کارآگاهان گفت : یکم اردبیشهت ماه به محل زندگی مریم رفتم تصمیم داشتم تا بار دیگر درخواست پیشنهاد خود را مطرح کنم و به همین علت آنقدر منتظر ماندم تا مریم از خانه خارج شد، زمانیکه مریم از خانه خارج شد با خواهش از او خواستم تا سوار ماشین من شود و او نیز به ناچار و برای آنکه کسی متوجه موضوع نشود،سوار شد پس از حرکت ، درباره علاقه ام به وی صحبت کرده و مجددا درخواست پیشنهاد خود را مطرح کردم و او بار دیگر و این بار با زبانی تند به من پاسخ منفی داد و عنوان کرد که حاضر به ازدواج با هیچ شخص دیگری نیست و تنها قصد بزرگ کردن فرزندانش را دارد و دیگر اطلاعی از او ندارم.
تحقیقات ادامه داشت تا اینکه متهم پس از حضور در دادگاه لب به اعترافات تازه ای گشود و گفت: 7 ماه قبل از جنایت با مقتوله به صورت موقف ازدواج کردم، بعد از مدتی متوجه شدم که او ارتباط های دیگری با اشخاص مختلف دارد، به او شک کردم و او وقتی پیش من می آمد گوشی موبایلش را خاموش می کرد و همین موضوع شک مرا به یقین تبدیل کرد تا اینکه یک روز ساعت 9 صبح با ماشین خودم به دنبالش رفتم و با هم به باغ خودم در فشم رفتیم بر سر همین مسائل باهم بحثمان شد ، در این میان او به من گفت که دیگر نمی خواهد با من ارتباط داشته باشد در همان لحظه من عصبانی شدم و فکر نبودنش آزارم داد تا اینکه روسری اش را برداشتم و آن را دور گردنش چرخاندم و خفه اش کردم.
در فضای باغ یک چاه 5 متری کندم و
جسد ش را با همان روسری و لباس و چادر دفن کردم!
پس از اعترافات هولناک این قاتل عاشق پیشه جسد زن مفقودی در همان باغ کشف شد و برای بررسی نهایی به پزشک قانونی فرستاده شد و پزشکان مرگ این زن 45 ساله را بر اثر خفگی تایید کردند.
بنابر در خواست اولیای دم به قصاص محکوم شد تا اینکه صبح روز 29 فروردین ماه پای چوبه دار رفت و در یک قدمی اجرای حکم ، تیم صلح و سازش دادسرای جنایی تهران موفق به گرفتن مهلت 3 ماه از اولیای دم شدند و مرد اعدامی از پای چوبه دار پایین آمد.
نظرات و دیدگاهها
هیچ نظری برای این خبر ارسال نشده است؛
شما نفر اول باشید.