به گزارش رکنا، نازنین با آرامش در اتاق مشاوره را باز کرد و آرام سلام کرد وبر روی صندلی نشست چشم دوخت به گل های پوستر اتاق مشاوره.
بعد از مکثی کوتاه شروع به تعریف کرد ۱۶ سالم بود که عاشق همسرم شدم جوان ۲۲ ساله بود و با وعدههای زیبایی که میداد هر روز مرا بیشتر طالب خود میکرد پدر و مادر پولداری داشت و از نظر مالی مشکل نداشت ۴ سال با هم دوست بودیم در این ۴ سال مدام قهرمیکرد و پرخاشگری داشت هر بار من پیش قدم میشدم و با التماس آشتی میکردم متوجه مصرف و اعتیاد همسرم به
مواد مخدر در همان دوران شدم منتهی در جایی که ما زندگی میکردیم مصرف تریاک برای آقایون و حتی خانمها یک امر عادی بود به خاطر همین مشکلی با این مورد نداشتم رفیق باز و بیکار بود و خانوادهام با ازدواج ما مخالف بودند که من پایم را در یک کفش کردم و گفتم به جز او با کسی ازدواج نمیکنم و خانوادهام رضایت دادند .
همسرم به صورت دورهای کار میکرد و بعد از مدتی بیکار بود و مجدداً سر کار میرفت زمانی که سر کار نمیرفت مشکل پولی داشتیم با وجود یک بچه و مستاجر بودن فشارهای زیادی را تحمل کردم از طرفی همسرم همان رفتارهای پرخاشگرانه و اعتیاد ضرب وشتم را داشت و هر چیز کوچکی عصبانیاش میکرد و مرا کتک میزد تصمیم گرفتم سر کار بروم شروع کردم به موسسات نظافتی سر زدم بالاخره کار پیدا کردم و برای نظافت خانهها میرفتم دست و پا درد بدی گرفته بودم ولی تحمل میکردم و حتی نمیگذاشتم خانوادهام از وضعیت زندگیم مطلع شوند حتی پول برای خرید لباس نداشتم جاهایی که کار میکردم لباسهای اضافیشان را به من میدادند که با همان اموراتم را میگذراندم به همسرم که میگفتم میگفت چیکار کنم و همین باعث شد بیشتر کار کنم و مسئولیت زندگی را به دوش بکشم و همسرم فقط کار میکرد در حد تهیه پول موادش.
زمانهایی بود که حتی پول گرفتن نان را هم نداشتم که رفتم موهایم را فروختم کم کم پول جمع کردم و یک خانه کوچک ۵۰ متری خریدم که همسرم موقع خرید به اسم خودش زد او پیش ما شروع به مصرف تریاک و شیره میکرد بارها اعتراض کردم که پیش دختر ۱۲ سالهمان این کار را نکند سری آخر که اعتراض کردم با مشت و لگد به جانم افتاد و مرا به شدت کتک زد و با لگد به سرم کوبید که باعث لخته شدن خون در مغزم شد و حتی مرا به بیمارستان هم نبرد وتوسط دوستم به بیمارستان رفتم حتی پول بیمارستان راهم نداد حال مانده ام با این همسر معتاد چکار بکنم از طرفی روی برگشت به منزل پدری را ندارم چون انتخاب خودم بوده این ازدواج وازطرفی نمیخواهم طلاق بگیرم که دخترم بچه طلاق شود.
نگاه کارشناسی
فریبا قاسمی کارشناس ارشد روانشناسی
مراجع فرزند دوم خانواده ۵ نفره است که از نظر اقتصادی در سطح متوسط بوده و از همان ابتدای بلوغ دچار مشکلات عاطفی گردیده که برای جبران کمبودهای عاطفی خود از طرف خانواده از طریق تماس تلفنی با پسری که از نظر رفتاری مشکل داشته و دارای تکانشگری و اعتیاد میباشد آشنا میگردد پدر و مادر مشکلات عاطفی با هم داشتند مادر همسر دوم پدرش بود پدر و مادر هر دو بیسواد میباشند ارتباط صمیمانه بین اعضای خانواده صورت نگرفته است و فرد دوران کودکی و نوجوانی پرتنشی را تجربه کرده است
ازدواج غیر عقلانی همراه با مخالفت شدید خانواده- عدم حمایت خانواده از مراجع در حین ازدواج و بعد از آن -ازدواج به خاطر فرار از مشکلات- تحمل ضرب و شتم به دلیل عزت نفس پایین و اعتیاد که بنیان برانداز خانواده است.
دراین شرایط استفاده از یک مشاور میتواند سودمند باشد به هر حال زندگی ادامه دارد و نباید مایوس شد استفاده از روش های مناسب برای دعوت همسر به ترک اعتیاد و کمک های شغلی مناسب میتواند زندکی دوباره را به این خانواده برگرداند دراین شرایط اقوم خانواده و حتی همسایه ها هم میتوانند در بازگشت به زندگی سالم این فرد آلوده مؤثر باشند.
نظرات و دیدگاهها
هیچ نظری برای این خبر ارسال نشده است؛
شما نفر اول باشید.