اعتمادآنلاین | فرانک تصمیم گرفته از شوهرش جدا شود. جدایی آنها زندگی پسرشان را تحت تاثیر قرار میدهد اما فرانک میگوید این بهترین راه رسیدن به آرامش است. فرانک برای اعتمادآنلاین از زندگیاش میگوید.
*چند سال است ازدواج کردهای؟
ما 10 سال قبل ازدواج کردیم. من شوهرم را دوست داشتم.
*چرا میخواهی از او جدا شوی؟
شوهرم مردی است که هیچ وقت به آینده فکر نمیکند. او همیشه منتظر مرگ است. برای همین هیچ وقت برایش مهم نیست که ما زندگی با ثباتی داشته باشیم.
*فرزند هم دارید؟
بله. من یک پسر دارم که 7 ساله است.
*پسرت میداند میخواهید جدا شوید؟
بله میداند. متاسفانه خیلی ناراحت است ولی نمیشود کاری کرد.
*چرا فکر میکنی دیگر نمیتوانی با مردی که به قول خودت دوستش داری زندگی کنی؟
همه فشار زندگی روی من است. ما خیلی سختی میکشیم؛ اما شوهرم چون اصلا برایش مهم نیست که چه اتفاقی میافتد و فقط به فکر این است که در لحظه زندگی کند. حاضر نیست این فشار را تحمل کند. او میخواهد همیشه من زندگی را مدیریت کنم و این برایم امکانپذیر نیست.
*بعد از جدایی میخواهی چه کنی؟
توافق من و همسرم این است که بچه پیش من بماند. مدتی با پدر و مادرم زندگی میکنم تا بتوانم خانهای اجاره کنم.
*تو که همچنان میخواهی زندگی مستقل داشته باشی، چرا با شوهرت زندگی نمیکنی؟
چون نمیخواهم مسئولیت او را هم قبول کنم. او باید خودش مسئولیت زندگی خودش را قبول کند. اگر میخواهد به همین روش زندگی ادامه دهد. نباید آینده فرزند من را به خطر بیندازد.
*شوهرت به این جدایی راضی است؟
برای او خیلی سخت است چون تا حالا کسی بوده که کارهایش را بکند و از این به بعد تنهاست. باید خودش روی پای خودش باشد؛ اما هرچه هست دیگر این مسایل به خودش مربوط است. شاید این جدایی باعث شود او روی پای خودش باشد. کسی بتواند به او تکیه کند.
برچسبها
دادگاه خانواده
نظرات و دیدگاهها
هیچ نظری برای این خبر ارسال نشده است؛
شما نفر اول باشید.