به گزارش رکنا ، این ها بخشی از اظهارات جوان 21 ساله ای است که به اتهام زورگیری و توزیع مواد مخدر در یکی از پارک های مشهد با هوشیاری نیروهای کلانتری شفا دستگیر شده بود. این جوان موتورسوار که در عملیات طرح ارتقای امنیت محله محور به چنگ قانون افتاد و یک دستگاه گوشی تلفن سرقتی به همراه مقادیری موادمخدر از نوع «گل» در بازرسی بدنی از وی کشف شد، درباره ماجرای توزیع مواد مخدر بین جوانان و نوجوانان محله ابوطالب گفت: حدود 3ماه قبل در منطقه آزادشهر مشهد با فردی به نام «الف» آشنا شدم.
آن روزها بیکار بودم و مدام در خیابان ها پرسه می زدم تا حوصله ام سر نرود به همین خاطر هم با «الف»گرم گرفتم و او هم با تعارف یک نخ سیگار سر صحبت با مرا باز کرد. طولی نکشید که «الف» با چرب زبانی از سختی های زندگی و بیکاری سخن گفت و مرا ترغیب کرد تا با فروش «گل» به جوانان محل زندگی ام، پول «مفت» به دست آورم و به زندگی ام سر و سامانی بدهم! او چنان از تغییر وضعیت مالی و ثروت اندوزی یک شبه برایم تعریف کرد که من هم مشتاق شدم تا ره 100 ساله را یک شبه بروم و حداقل از این وضعیت بیکاری نجات پیدا کنم.
آن روز «الف» چند بسته مواد مخدر آماده فروش به من داد و من هم آن ها را به چند نفر از دوستانم فروختم. «الف» وقتی دید من خیلی راحت توانستم چند بسته را بفروشم، بیشتر از آنچه تصور می کردم به من پول داد و با تعریف و تمجیدهای فراوان مرا تشویق کرد تا هر روز از او مواد مخدر امانتی بگیرم و بعد از فروش در محله خودمان پولش را به او بازگردانم اما «الف» فردی مرموز بود و هیچ گاه نشانی محل سکونتش را به من نداد و تنها با من در خیابان امامت یا فضای سبز قرار میگذاشت. مدتی بعد قرارشد او به جای دستمزد یک دستگاه موتورسیکلت برایم بخرد تا من راحت تر بتوانم مواد مخدر را به جوانان و نوجوانان برسانم چرا که خیال می کردم این نوع مواد مخدر را فقط تفریحی و تفننی مصرف می کنند! و تنها موادمخدر صنعتی مانند شیشه و کریستال، انسان را به توهم میاندازد و زندگیاش را به تباهی می کشاند!
خلاصه او برایم موتورسیکلت خرید و بعد هم یک گوشی تلفن در اختیارم گذاشت تا فقط با همان شماره تلفن با او تماس بگیرم! حتی«الف» یک قمه هم به من داد و ادعا کرد بعد از فروش مواد مخدر، پول زیادی با خودم حمل می کنم و باید چاقویی داشته باشم که اگر زورگیران به سراغم آمدند از خودم دفاع کنم اما من فریب خوردم و از سرقتی بودن گوشی هم اطلاعی نداشتم. از سوی دیگر حالا که در مرکز مشاوره کلانتری متوجه شدم چگونه آینده جوانان و نوجوانان هم محله های ام را تباه کرده ام بیشتر از گذشته عذاب وجدان گرفتم و از کرده خودم بسیار پشیمانم به همین خاطر هم حاضرم برای دستگیری «الف» با پلیس همکاری کنم ولی ای کاش ...
با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفا)کنکاش های تخصصی نیروهای دایره مبارزه با مواد مخدر برای دستگیری دیگر افراد مرتبط با این پرونده آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
نظرات و دیدگاهها
هیچ نظری برای این خبر ارسال نشده است؛
شما نفر اول باشید.