به گزارش رکنا، عصر دوازدهم دی ماه گزارش دلهره آور تیراندازی موتورسواران نقابدار در بولوار توس نیروهای کلانتری سپاد مشهد را به تکاپو انداخت. لحظاتی بعد گروهی از عوامل انتظامی با دستور سرهنگ جواد یعقوبی (رئیس کلانتری) عازم شهرک نوید شدند و تحقیق در این باره را آغاز کردند.
بررسیهای مقدماتی نشان داد دو جوان موتورسوار که چهره خود را نیز پوشانده بودند، به سوی منزل یکی از شهروندان با سلاح کلت جنگی شلیک کردهاند و سپس با شکستن شیشههای خودروی پژو ۲۰۷ در حالی از محل متواری شدهاند که در آخرین لحظه و همانند فیلمهای جنایی سرنشین موتورسیکلت تیری هوایی به منظور قدرت نمایی شلیک کرده است.
در بازبینی دوربینهای مداربسته مشخصاتی از یک جوان لاغر اندام به دست آمد و مشخص شد که نزاعی خونین قبل از این حادثه رخ داده است که طی آن جوان دیگری روانه بیمارستان شده و در کما به سر میبرد.
طولی نکشید که تحقیقات پلیسی نشان داد دو حادثه تیراندازی نقابداران و نزاع خونین به یکدیگر ارتباط دارد و در تصاویر نزاع نیز اثری از یک جوان لاغر اندام دیده میشود.
با دستگیری چند مظنون و انجام بازجوییهای تخصصی که با دستورات ویژه قاضی قنبری (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) آغاز شد، سرنخهایی از پیامکها و فیلمهای مبتذل در فضای مجازی به دست آمد که ریشه این حوادث تلخ را به نمایش گذاشت.
واکاویهای فنی این ماجرا بعد از دستگیری چندین نفر بالاخره به نوجوان ۱۶ سالهای در شهرک نوید رسید که در مقطع راهنمایی ترک تحصیل کرده بود.این نوجوان که به دایره مددکاری اجتماعی کلانتری هدایت شده بود، در حالی که از جنجال آفرینی وحشتناک خود ابراز پشیمانی میکرد، درباره این ماجرای تکان دهنده گفت: مدتی قبل نوه یکی از همسایگان به در منزل ما آمد و از خواهر ۱۳ سالهام خواست تا اپلیکیشن «شاد» را روی گوشی تلفنش نصب کند؛ اما خواهرم هرچه تلاش کرد موفق به نصب این اپلیکیشن نشد.
در همین حال خواهرم به همراه آن دختر ۸ ساله نزد من آمد تا به او کمک کنم. من هم بلافاصله اپلیکیشن مذکور را روی گوشی او نصب کردم تا بتواند به تحصیل ادامه دهد.
ولی در یک لحظه با دیدن چهره زیبای آن دختر وسوسه شدم و شماره تلفنش را در گوشی خودم ذخیره کردم. بعد از این ماجرا چند پیام برای او فرستادم اما هیچ پاسخی دریافت نکردم به همین خاطر خیلی عصبانی شدم و این بار چند فیلم مبتذل به شماره تلفن آن دختر کوچک فرستادم.
روز بعد بود که پیامهایی را از همان شماره تلفن دریافت کردم و خوشحال شدم ابتدا با پیامکهای دیگری سعی کردم تا به او ابراز علاقه کنم و در پیامکهای بعدی خواستم که با هم ارتباط داشته باشیم ولی آرام آرام فهمیدم که پیامهای او بزرگتر از سن و سالش به نظر میرسد و این نوع کلمات نمیتواند توسط یک دختر ۸ ساله بیان شده باشد؛ با وجود این به ارسال پیامها ادامه دادم تا این که او از من خواست تصویری از خودم را برایش بفرستم.
دیگر خیلی به ماجرا مشکوک شدم و احتمال دادم که مادر آن دختر متوجه موضوع شده است و این پیامها را او برایم میفرستد. به همین خاطر و در حالی که به شدت ترسیده بودم، عکس یکی از بچه محل هایم را برایش فرستادم که با او اختلاف داشتم و بارها با یکدیگر دعوا کرده بودیم.
با وجود این، چون احتمال میدادم که خانواده دختر مذکور متوجه موضوع شده باشند، از آنها معذرت خواستم و حتی شماره تلفن او را هم از داخل گوشی ام حذف کردم هنوز مدت زیادی از این ماجرا نگذشته بود که روزی فهمیدم پدر آن دختر عکسی را به کسبه و اهالی نشان میدهد و به دنبال شناسایی صاحب آن تصویر است او اتفاقی به در مغازه ای رفته بود که جوانی در آن مشغول کار بود وقتی فروشنده عکس را دیده بود، به صراحت گفته بود این تصویر برادرم است این جمله پدر دختر را به هم ریخته و با یکدیگر مشاجره کرده بودند که بعد هم این درگیری با چوب و چماق و میله آهنی (میلگرد) ادامه یافت تا جایی که ضربه چوب به سر پدر آن دختر اصابت کرد و ماجرای این نزاع به دو دستگی کشید.
در این میان برادر بزرگ تر صاحب عکس بر اثر اصابت میله آهنی روانه بیمارستان شد و به کما رفت.
ادامه بررسیهای پلیس نشان داد بعد از این ماجرا دو نفر از آشنایان و بستگان صاحب عکس سوار بر موتورسیکلت در حالی که نقاب به چهره زده اند به در منزل پدربزرگ دختر ۸ ساله رفتهاند که شلیکهای مسلحانه آنان خساراتی بر جای گذاشته است اما در نهایت با بررسیهای دقیق و کارشناسی و همچنین رصدهای اطلاعاتی در فضای مجازی سرنخهایی از نوجوان ۱۶ سالهای به دست آمد که پیامکهایی را برای نوه شاکی ماجرای تیراندازیهای وحشتناک ارسال کرده بود. گزارش روزنامه
بدین ترتیب جنجال آفرینیهای هولناک نوجوان ۱۶ ساله به پایان رسید و پرونده قضایی دیگری روی میز قضاوت قرار گرفت.
نظرات و دیدگاهها
هیچ نظری برای این خبر ارسال نشده است؛
شما نفر اول باشید.