به گزارش اختصاصی رکنا، ساعت 23 پنجشنبه 11 آبان زن جوانی هراسان با مرکز فوریت های پلیسی تماس گرفته و مرگ شوهرش را به ماموران گزارش داد، بلافاصله ماموران کلانتری 130 نازی آباد به محل جرم اعزام شدند.
ماموران با ورود به محل جرم با
جسد مرد جوانی روبرو شدند و زن جوان ادعا کرد همسرم به علت عارضه قلبی و زمانی که در منزل نبوده فوت کرده است.
تیم پلیسی با توجه به اینکه هیچ آثاری از مرگ مرموز وجود نداشت به دستور بازپرس ویژه قتل جسد را برای کالبدشکافی و سم شناسی به پزشکی قانونی انتقال داده و تحقیقات در خصوص این مرگ مشکوک را در دستور کار کاراگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار می دهد.
کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی با بررسی های صحنه جرم و تحقیقات از همسایه های خانه مرد جوان به سرنخ های تازه ای می رسند که همه آنها به همسر قربانی برمیگشت، تا اینکه یک هفته قبل نظریه پزشکی قانونی اعلام و مرگ مرد 44 ساله را به دلیل مصرف سیانور اعلام می کنند.
بازپرس محمدی از شعبه 4 دادسرای امور جنایی تهران دستور بازداشت و تحقیق از زن جوان را صادر می کند و تیمی از کارآگاهان اداره 10 پلیس آگاهی تهران وارد عمل شده و زن جوان را دستگیر کردند.
زن جوان ابتدا خود را در ماجرای مرگ همسرش بی اطلاع می دانست و سعی داشت با داستانسرایی هایش خود را بیگناه معرفی کند اما روز شنبه 7 بهمن ماه پس از 3 روز سکوتش را شکسته و به قتل همسرش اعتراف می کند.
متهم به بازپرس گفت: سن خیلی کمی داشتم که به اجبار خانواده ام ازدواج کردم، از همان روزهای اول به خاطر اختلاف سنی زیادی که باهم داشتیم همیشه دعوایمان می شد و برای اینکه خانواده متوجه اختلاف ما نشوند به تهران آمدیم.اما بعد از چند سال وقتی رفتار او روز به روز بدتر و نسبت به من و زندگی مان بی تفاوت تر شد،من هم برای جبران جای خالی او با مرد دیگری آشنا شدم.
او در ادامه گفت: بارها از او خواستم تا به این زندگی بدون علاقه پایان دهیم اما او قبول نکرد تا اینکه تصمیم پرفتم او را به قتل برسانم و خودم را رها کنم، اما الان پشیمانم و از فرزندانم می خواهم مرا ببخشند.
گفتگو با متهم
چند سال داری؟
32 سال
با همسرت چطور آشنا شدی و چند سال داشتی که ازدواج کردی؟
همسرم پسرعموی من است، وقتی 13 ساله بودم به اصرار پدر و مادرم با هم ازدواج کردیم .
چرا از شهرستان به تهران آمدی؟
وقتی ازدواج کردیم برای اینکه بتوانیم بهتر کار کنیم و از اقوام دور باشیم به تهران مهاجرت کردیم.
چند فرزند داری؟
2تا پسر
اختلافت با همسرت از کجا شروع شد؟
وقتی به تهران آمدیم دوستان زیادی پیدا کردیم و باهم رفت آمد خانوادگی را شروع کردیم بعد از یک مدتی آنقدر که با هم سرد شده بودیم و ارتباط عاطفی خوبی نداشتیم.
با مرد دیگری آشنا شده بودی؟
بله وقتی به شوهرم شک کردم برای خرید دستگاه شنود به یک مغازه رفتم که با صاحب مغازه آشنا شدم.
دستگاه شنود را چکار کردی؟
دستگاه را داخل خانه مخفی کردم، اما هیچ مدرکی در خصوص اینکه شوهرم به من خیانت بکند پیدا نکردم.
پس چرا او را به قتل رساندی؟
وقتی متوجه شدم که او به من خیانت نمی کند و نمی توانم دلیل قانع کننده ای برای طلاق پیدا کنم تصمیم گرفتم او را بکشم.
انگیزه ات از قتل چه بود؟
با مرد غریبه در ارتباط بودم و می خواستم آزاد باشم به همین خاطر دست به قتل شوهرم زدم.
چقدر سیانور داخل قهوه شوهرت ریختی؟
تقریبا 2 گرم
از سناریوی قتلی که طراحی کردی تعریف کن؟
وقتی سیانور را از از بازار خریدم به خانه آمدم، برای شوهرم قهوه درست کردم وداخلش 2 گرم سیانور را ریختم و به بهانه خرید از خانه خارج شدم، کلید خانه را از قصد با خودم نبردم تا وقتی برگشتم طوری رفتار کنم که انگار پشت در مانده ام، وقتی پشت در خانه رسیدم چند بار زنگ زدم، بعد با صدای بلند از همسایه ها کمک خواستم آنها هم با آتش نشانی تماس گرفتند و در را شکستیم و وارد خانه که شدیم با جسد شوهر روبرو شدم و چون از قبل همه می دانستند که او بیماری قلبی دارند پزشک اورژانس مرگ او را تایید کرد منم فکر کردم که راحت شدم.
الان چه احساسی داری؟
نمی دانم بعد از آن روز هم خیلی پشیمان شدم، حتی روی نگاه کردن به خانوده همسرم را هم نداشتم و از بچه هایم خجالت می کشیدم
نظرات و دیدگاهها
هیچ نظری برای این خبر ارسال نشده است؛
شما نفر اول باشید.