سردار کارآگاه علی ولیپور گودرزی اظهار کرد: پروندهای با موضوع مرگ مشکوک زن ۶۵ ساله به کارآگاهان این پلیس اعلام و تیمی از ماموران بررسی موضوع را بر عهده گرفتند.
رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ عنوان داشت: خلاصه پرونده نشان از این داشت، اول بهمن امسال پسر متوفی با هدف دیدن مادرش به درب خانه مادر ۶۵ ساله اش میرود ولی هرچه در میزند، مادرش جواب نمیدهد و به همین دلیل این مرد به غیبت بیخبر مادر خود مشکوک شده و با کلیدی که داشت، داخل خانه رفت و ناگهان با جسد مادرش که نزدیک در ورودی آپارتمان افتاده، روبه رو میشود.
این مقام ارشد انتظامی در ادامه تصریح کرد: خانواده زن فوتشده گمان کردند مادرشان بر اثر سکته قلبی از دنیا رفته است. به همین دلیل جسد را برای مراحل قانونی و تشریفات معمول به بهشت زهرا بردند تا مراسم کفن و دفن انجام شود. در حالی که قرار بود تشریفات قانونی انجام شود، پسری که جسد مادرش را پیدا کرده بود به خانه او بازمی گردد تا مدارک مادرش را بردارد. در این هنگام متوجه مفقودی طلاها بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ میلیون تومان و مفقود شدن دو کارت عابر بانک که میدانست ۳۵ میلیون تومان پول در آنها دارد و برای روز مبادا کنار گذاشته بود، میشود.
سردار گودرزی ادامه داد: بدین ترتیب کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل حاضر شدند و تحقیق از همسایهها را آغاز کردند. تعدادی از همسایهها اظهار کردند زوج سرایدار را که هر دو جوان هستند، ساعت چهار صبح دیدهاند که دو کولهپشتی در دست دارند و هراسان سوار خودرویی شدند که به نظر میرسید تاکسی اینترنتی است.
رئیس پلیس آگاهی پایتخت ادامه داد: این گفتههای همسایهها در مورد همزمانی ناپدید شدن زوج سرایدار و پیدا شدن جسد زن ۶۵ ساله، احتمال ارتباط دو موضوع را به ذهن کارآگاهان متبادر کرد. ادامه تحقیقات احتمال به قتل رسیدن زن از سوی سرایدار و همسرش را تقویت کرد و در نهایت کارآگاهان اطمینان پیدا کردند که زوج فراری مرتکب قتل شدهاند. بنابراین آنها تحت تعقیب قرار گرفتند.
وی افزود: تحقیقات جنایی کارآگاهان اداره دهم حکایت از آن داشت که زوج سرایدار با تاکسی اینترنتی به رباطکریم رفتهاند. بنابراین تحقیقات برای یافتن این زوج در این محدوده آغاز شد و در نهایت در خانهای اجارهای در حوالی شهرستان ' رباطکریم' شناسایی و بازداشت شدند.
سردار گودرزی گفت: ۲ مظنون به دخالت در مرگ زن ۶۵ ساله و سرقت اموالش اعتراف کردند. مرد سرایدار گفت، سه سال قبل با همسرم آشنا شدم و ازدواج موقت کردیم. بعد به آن ساختمان رفتیم و آنجا محل کار و زندگی ما بود. در این مدت با کسی اختلاف و درگیری نداشتیم. مقتول در آن ساختمان چند واحد داشت و من هر ماه کرایه واحدهایی را که اجاره داده بود برایش جمع میکردم و به او میدادم؛ شب قبل از حادثه مقتول برای شرکت در عروسی یکی از اقوامش به شهرستان رفته بود. از آنجا که موعد پرداخت کرایه خانهها بود، من اجارهها را گرفتم و مجموع آنها ۳۵ میلیون تومان شد. پولها را جمع کردم و نگه داشتم تا آن زن بیاید و به او بدهم، از طرفی از آنجا که همسرم پا به ماه بود و ۱۵ روز مانده بود فرزندمان به دنیا بیاید وسوسه شدم.
ساعت یک و نیم صبح زن صاحبخانه از سفر برگشت و من را صدا کرد و خواست پولهایش را برایش ببرم. وقتی به داخل خانهاش رفتم کیسه پولهایی را که جمع کرده بودم به او دادم،، اما او گفت باید ۴۵ میلیون تومان میدادم نه ۳۵ میلیون تومان. به من تهمت زد و گفت حتماً بخشی از پول را برای خودم برداشتهام. در حالی که اینطور نبود. گفتم میروم فاکتورها و رسید پولهایی را که گرفتهام بیاورم. هنگامی که داشتم از خانه مقتول بیرون میرفتم متوجه شدم او با زنم دعوا میکند و او را که باردار بود هل داد. زنم به دیوار خورد و حالش بد شد. به همین خاطر عصبانی شدم و از او پرسیدم چرا زنم را هل داده؟ من هم او را هل دادم و کف اتاق افتاد، بعد هم با دستانم گلویش را گرفتم و خفهاش کردم. بعد از ترسم النگو، گردنبند و هرچه طلا داشت که ۳۰۰ تا ۴۰۰ میلیون تومان میشد برداشتم، دو کارت بانکی هم پیدا کردم و برداشتم، چون از قبل با آن کارتها برایش خرید کرده بودم رمزهایش را میدانستم و ۳۵ میلیون تومان پول کرایه را هم در کولهپشتی ریختم و فرار کردیم و به رباطکریم رفتیم.
چند ساعت با همان حال بد زنم در خیابان بودیم که دوستم آمد و زنم را دکتر بردیم که در آنجا گفتند بچه سقط شده است. طلاها را در شهریار، رباطکریم و کرج به طلافروشها فروختیم.
نظرات و دیدگاهها
هیچ نظری برای این خبر ارسال نشده است؛
شما نفر اول باشید.