به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده از ۱۰ سال قبل به دنبال مرگ مشکوک یک مرد ۳۰ ساله به نام پدرام آغاز شد. وی که از سوی چند پسر جوان به بیمارستانی در پاکدشت منتقل شده بود به خاطر ضربه به سر تسلیم مرگ شد.
برر سیها نشان میداد پدرام بدنساز بود و در یک مغازه فروش داروهای بدنسازی کار میکرد .
یکی از دوستان پدرام که او را به بیمارستان رسانده بود به ماموران گفت :چند روزی بود پدرام با چند نفر از بچه محلها کل کل داشت .آنها آخرین بار با هم درگیر شدند و یکی از آنها به نام بابک ،پدرام را هل داد. سر پدرام با نیسانی که کنار خیابان پارک شده بود برخورد کرد و سپس به داخل جوی آب افتاد. همان موقع من و دوستانم پدرام را به بیمارستان رساندیم اما کار از کار گذشته بود .
در حالی که پزشکی قانونی علت مرگ را ضربه به سر مرد بدنساز اعلام کرده بود ماموران به ردیابی بابک پرداختند و متهم ۱۹ ساله را در پاکدشت بازداشت کردند. بابک به درگیری با مرد بدنساز اعتراف کرد اما مدعی شد قصد کشتن او را نداشته و سر قربانی ناخواسته با سپر نیسان پارک شده کنار خیابان برخورد کرده است .
در حالی که شاهدان درگیری نیز اظهارات متهم را تایید کرده بودند بابک در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری سابق استان تهران پای میز محاکمه ایستاد و به خاطر قتل شبه عمد به پرداخت دیه محکوم شد.
ناتوانی در پر اخت دیه
این حکم در دیوان عالی کشور مهر تایید خورد و قطعی شد .اما بابک که توان پرداخت دیه را نداشت ۱۰ سال در زندان ماند . وی که حالا ۲۹ سال دارد نامهای به قضات دادگاه نوشت و خواستار تقسیط دیه شد.
وی در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد .
در این جلسه بابک به تشریح ماجرا پرداخت و گفت :من و دوستانم با پدرام بچه یک محل بودیم و او را میشناختیم. او سر خیابان مغازه داشت و چون بدنساز بود همیشه برای ما قیافه میگرفت .من و دوستانم تصمیم گرفتیم او را دست بیاندازیم و با او شوخی کنیم .به همین خاطر هربار که از مقابل مغازهاش رد میشدیم برایش شکلک در میآوردیم و میخواستیم به او ثابت کنیم نمیتواند با ما کل کل کند. او حتی چند بار به ما اعتراض کرده بود .
وی ادامه داد: آخرین بار وقتی از مقابل مغازهاش رد میشدم برایش شکلک درآوردن که عصبانی شد و به سویم حمله کرد و با هم درگیر شدیم . من او را به عقب هل دادم و سرش ناخواسته با گلگیر نیسانی که کنار خیابان پارک شده بود برخورد کرد و سپس به داخل جوی آب افتاد. من ترسیدم و فرار کردم اما وقتی از دوستانم شنیدم او در بیمارستان فوت شده شوکه شدم.
وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: باور کنید من قصد کشتن پدرام را نداشتم .من آن زمان فقط ۱۹ سال داشتم و به خاطر شوخی بچگانه با او درگیر شدم.حالا ۱۰ سال است که در زندان ماندهام و توان پرداخت دیه را ندارم .پدر و مادرم مستاجر هستند و وضع مالی خوبی ندارند .آنها نمیتوانند در پرداخت دیه به من کمک کنند .حالا از قضات دادگاه تقاضا دارم با تقسیط دیه موافقت کنند. من اگر آزاد شوم قول میدهم کار کنم و دیه را قسطی به اولیای دم بپردازم .من در این ۱۰ سال سختی زیادی کشیدم و به اندازه کافی تنبیه شدم و تاوان شوخی نابجایی را که انجام دادم پرداختم. حالا تقاضای کمک دارم .
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا درباره درخواست متهم حکم صادر کنند.
نظرات و دیدگاهها
هیچ نظری برای این خبر ارسال نشده است؛
شما نفر اول باشید.