اعتمادآنلاین | پریسا و علیرضا هنوز در دوران عقد هستند؛ اما تصمیم به جدایی گرفتهاند. آنها در یک دانشگاه درس میخوانند و در همان جا با هم آشنا شدند؛ اما حالا به این نتیجه رسیدهاند که تصمیمشان برای ازدواج اشتباه بود.
پریسا برای سایت جنایی از دلایل این جدایی میگوید:
*چطور با همسرت آشنا شدی؟در یک دانشگاه درس میخواندیم. همدانشگاهی بودیم. علیرضا یک سال از من بالاتر بود.
*در چه رشتهای تحصیل میکنید؟هر دو رشته مهندسی برق یکی از دانشگاههای خوب کشور هستیم.
*هنوز دانشجو هستید و تصمیم به ازدواج گرفتید؟بله. ما قصد داشتیم عقد کنیم که خیالمان از بابت ازدواج راحت شود. میخواستیم بعد از عقد بورس تحصیلی بگیریم و به دانشگاهی در خارج از کشور برویم.
*چه شد که تصمیم به جدایی گرفتید؟6 ماه قبل علیرضا به من گفت مادرش به سرطان مبتلا شده است و دیگر نمیخواهد مهاجرت کند و میخواهد کنار مادرش باشد. از وقتی مادرش مریض شد، خودش هم عوض شد. من دیگر نمیتوانم در این شرایط با او ادامه بدهم.
*همسرت چه تغییری کرده که میگویی دیگر نمیتوانی با او ادامه بدهی؟علیرضا خیلی عصبانی رفتار میکند. مرتب من را تحقیر میکند. سرم داد میزند. انگار مقصر بیماری مادرش من هستم. میگوید نمیخواهد مهاجرت کند. حتی یک ترم درسش را رها کرد اما دوباره به اصرار استادها برگشت چون دانشجوی خیلی خوبی است.
*شاید به این دلیل است که او دوران سختی را تحمل میکند.بله دوران سختی است و علیرضا هم وابستگی شدیدی به مادرش دارد؛ اما من نمیتوانم این وضعیت را تحمل کنم چون او نمیخواهد به خودش کمک کند.
*جدایی تصمیم هر دوی شماست؟بله. علیرضا ترم بعد درسش تمام میشود، من هم یک سال دیگر درسم تمام میشود. من از حالا برای مهاجرت اقداماتی کردهام و علیرضا هم گفت نمیخواهد همراه من باشد. هر دو تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم.
*فکر نمیکنی بعدها پشیمان شوی؟این تصمیمی است که هر دو گرفتهایم. فکر نمیکنم راهی بهتر وجود داشته باشد.
برچسبها
دادگاه خانواده
نظرات و دیدگاهها
هیچ نظری برای این خبر ارسال نشده است؛
شما نفر اول باشید.