اعتمادآنلاین | فروغ و همسرش در آستانه طلاق هستند. آنها مدتها قبل در یک درگیری شدید به این نتیجه رسیدند که باید برای جدایی اقدام کنند.
فروغ برای
سایت جنایی درباره علت طلاقش میگوید:
*چطور با همسرت آشنا شدی؟همکار بودیم. در یک شرکت خصوصی کار میکردیم، آنجا با هم آشنا شدیم و ازدواج کردیم.
*چند سال است با هم زندگی میکنید؟6 سال قبل آشنا شدیم و ازدواج کردیم.
*بچه هم دارید؟بله دو دختر دارم که دوقلو هستند.
*چرا دچار اختلاف شدهاید؟از وقتی شوهرم از محل کارش تعدیل شد دیگر سرکار نمیرود و مسئولیت همه زندگی با من است. من دیگر نمیخواهم با او زندگی کنم.
*یعنی شوهرت هزینه زندگی را تامین نمیکند؟ما با هم در یک شرکت خصوصی کار میکردیم، شرکت به بحران مالی دچار شد و تعداد زیادی از نیروهایش را تعدیل کرد. من و شوهرم هم تعدیل شدیم اما من توانستم کار پیدا کنم. در یک شرکت خصوصی کار پیدا کردم و درآمد خوبی هم دارم. قرار شد تا زمانی که شوهرم کار پیدا کند همه هزینه زندگی را من بدهم.
*بعد از آن سرکار نرفت؟نه. او دیگر حتی دنبال کار هم نرفت. بچهها کوچک بودند. به بهانه نگهداری از بچهها دیگر سرکار نرفت. حالا هم همه سنگینی بار زندگی روی دوش من است. من هم خسته شدهام.
*به او گفتهای که سرکار برود؟بله گفتهام اما نمیرود. هر بار بهانهای میآورد. به هر حال او میداند اگر هم جدا شویم من همچنان خرجی بچهها را میدهم تا اذیت نشوند.
*پیش مشاور رفتهاید؟بله؛ اما فایدهای نداشته است.
*فکر میکنی طلاق تنها راه باقیمانده است؟هیچ راهی ندارم، باید کاری کنم تا او دوباره به خودش بیاید. من دیگر نمیتوانم بار زندگی را تنهایی به دوش بکشم.
برچسبها
دادگاه خانواده
نظرات و دیدگاهها
هیچ نظری برای این خبر ارسال نشده است؛
شما نفر اول باشید.