اعتمادآنلاین | نسترن برای اینکه از خانواده شوهرش دور بماند تصمیم به طلاق گرفته است. او میگوید سه سال برای بهبود رابطه با همسرش تلاش کرده و حالا به بنبست رسیده است.
نسترن برای
اعتمادآنلاین از زندگی سختش میگوید:
*چرا تصمیم به طلاق گرفتی؟دیگر توان ادامه دادن ندارم. میخواهم خوشحال زندگی کنم و با این شرایط نمیتوانم.
*چه اتفاقی افتاده که خوشحالی را از تو گرفته است؟مادرشوهرم کارهایی میکند که زندگی را برای همه سخت کرده است. او در زندگی همه بچههایش دخالت میکند. اینکه دیگران اجازه میدهند در زندگیشان دخالت شود به من مربوط نیست. من نمیتوانم این وضعیت را تحمل کنم.
*چه دخالتهایی در زندگی شما اتفاق میافتد؟مثلاً مادرشوهرم درباره بچهدار شدن ما تصمیم میگیرد. 6 ماه از ازدواج ما گذشته بود که شوهرم یکدفعه به من گفت بیا بچهدار شویم. وقتی پرسیدم چه شده، گفت مادرش میگوید حالا وقت بچهدار شدن است. او حتی اجازه نمیدهد لباسهای شوهرم را خودم انتخاب کنم و میخواهد پسرش مطابق سلیقه او لباس بپوشد.
*پیش مشاور خانواده رفتهاید؟بله رفتهایم. اتفاقاً مشاور هم به احسان گفت نباید تا این حد اجازه دخالت به مادرش بدهد؛ اما احسان همچنان به رویه سابق ادامه میدهد. مادرشوهرم از اینکه بین من و احسان اختلاف هست ناراحت نیست.
*نظر شوهرت درباره این جدایی چیست؟او میگوید مرا دوست دارد؛ اما نمیتواند به حرفهای مادرش گوش نکند. شوهر من هنوز بزرگ نشده و منتظر است مادرش برای او تصمیم بگیرد.
*فکر نمیکنی باید بیشتر صبر کنی و شاید راه دیگری باشد؟هیچ راهی نیست. من اگر بیشتر بمانم و بچهای هم به دنیا بیاید شرایط سخت میشود. من خیلی ناامید هستم و به همین دلیل تصمیم به این جدایی گرفتم.
برچسبها
دادگاه خانواده
نظرات و دیدگاهها
هیچ نظری برای این خبر ارسال نشده است؛
شما نفر اول باشید.